تو از تبار بهاران ، تو از سلاله ی رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی
.
تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد
جوانه عرض سلامی ، شکوفه عرض درودی
.
به صدر ” جامعه ” خود به اَلسّلامُ علیکی
تمام پنجره ها را به سوی باغ گشودی
.
کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش
به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی
.
اگرچه سامره ات را حصار کرده شب اما
می آید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی
.
.
.
حسن زرنقی
.
نظرات