اشعار آیینی خیمه...
خدا چرا مرگ دیر کرده منو مصیبت پیر کرده

یادگار کربلا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 خرداد 1403

خدا چرا مرگ دیر کرده

متن شعر

خدا چرا مرگ دیر کرده

منو مصیبت پیر کرده

.

تنم پر از جای نیزه

دلم تو گودال گیر کرده

.

مثِ عمّه بستن دستمو

فقط عمّه می دید اشکمو

.

اونا که ما رو بردن به شام

غریب گیر آوردن جدمو

.

من گریه می کردم

بابا گریه می کرد

.

سر عمو اصغرم

رو نیزه ها گریه می کرد

.

قحطی آبو دیدم من

حال ربابو دیدم من

.

با اهل بیت پیغمبر

بزم شرابو دیدم من

.

کشید شعله آتیش بلا

تو هر لحظه بعد از کربلا

.

رسید بعد گودال نوبتِ

سر و تَرکه و طشت طلا

..

من گریه می کردم

عمّه گریه می کرد

.

غُل و زنجیر رو

دستای همه گریه می کرد

.

من گریه می کردم

بابا گریه می کرد

.

سر عمو اصغرم

رو نیزه ها گریه می کرد

.

.

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *