اشعار آیینی خیمه...
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 تیر 1403

خون او قصه ی سرخی ست که جریان دارد

متن شعر

خون او قصه ی سرخی ست که جریان دارد
تربتش خاصیت دارو و درمان دارد

.
یک نفر نیست که در دام نیفتد ، این ها
برکاتی است که گیسوی پریشان دارد

.
برکت سفره ی نذریِّ محرم – صفر است
باقی سال اگر سفره ی ما نان دارد

.
چه کسی گفته که در جنت الاعلاست فقط
شاه ما روی زمین روضه ی رضوان دارد

.
شرط ایمان به خدا گریه ی بر ماتم اوست
قول معصوم بر این مسئله اذعان دارد

.
گریه بر زخم تنش رتبه ی پیغمبری است
سال ها روضه ی او تازه مسلمان دارد

.
تکیه بر نیزه غربت زده در حالی که
لشگر جن و ملک گوش به فرمان دارد

.
شمر با خنجر کندش چقدر تندی کرد
ذبح با ضربه زدن درد دو چندان دارد

.
در غم غارت پیراهن او می سوزد
عاشقی که همه شب چاک گریبان دارد

.
دخترش کاش نیاید وسط قربانگاه
تا نبیند پدری بی سر و عریان دارد

.
صورت برگ گل و ظهر عطش بار عراق
دختر شاه و بیابان مگر امکان دارد ؟

.
تازیانه ! مخور آنقدر بر این جسم بس است
حوریه بر تن خود زخم فراوان دارد

.
بیشتر می شود ای ماه ! بتابی امشب
دختر گمشده ای سر به بیابان دارد

.
معجرش نیست ، نپاشید نمک بر زخمش
نوَز ای باد ! در این شب ، اگر امکان دارد

.
سنگ ! بگذار به بالین تو سر بگذارد
آخر این طفل سه ساله،  دو سه شب جان دارد

.
آه ای خاک ! بیا سفره ی این دختر باش
پدرش سرزده می آید و مهمان دارد

.

.

.

گروه شعری یا مظلوم

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *