دل از جهان بریده … به اینجا رسیده ام
یک عمر بال و پر زدم اما رسیده ام
.
این قطعه با تمام زمین فرق می کند
از فرش تا به عرش معلّی رسیده ام
.
با قلب من سکوت حرم حرف می زند
اینجا به درک به عالم معنا رسیده ام
.
از این به بعد صحبت لب تشنگی خطاست
وقتی به پای بوسی دریا رسیده ام
.
کی بی شفای این دل درمانده می روم
وقتی میان صحن مسیحا رسیده ام
.
من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
با یک نگاه خود بگو آیا رسیده ام ؟
.
توفیق خاکبوسی تو لطف خواهری ست
اینجا به فضل دختر موسی رسیده ام
.
قلبم کبوتر حرم زینب قم است
در هر سلام منتظر یک علیکُم است
.
مهر تو را زلالی باران نوشته اند
فردوس را ، ز خاک خراسان نوشته اند
.
با هر ترنمِ ” وَ أنا مِن شُروطِها ”
حب تو را قبولی ایمان نوشته اند
.
ای مهربان ! تبسم هر روزه ی تو را
صبح سپید مردم ایران نوشته اند
.
در سایه ی تجلی شمس الشموسی ات
خورشید را چراغ شبستان نوشته اند
.
وقت طواف قبله ی هفتم رسیده است
ما را ز خیل گوشه نشینان نوشته اند
.
بسته به چشم های تو شد سرنوشت ما
یک خنده ی رضایت تو شد بهشت ما
.
هر کس به یک نگاه تو دل داد ، یا رضا
از بند غصه ها شده آزاد یا رضا
.
بار نخست از سوی آزادی آمدم
اما دلم به دام تو افتاد یا رضا
.
از مرقد کریمه رسیدم که شد دلم
یک یا کریم صحن گُهرشاد یا رضا
.
با هر فراز جامعه شد هم صدای من
در صحن جامع رضوی ، باد یا رضا
.
بال و پر دلم شده آیات مهر تو
در بین حجره های پریزاد یا رضا
.
در صحن انقلاب تو ، شد منقلب دلم
از بس کنار پنجره فولاد یا رضا ـ
.
_ حرف از زیارت و حرم و کربلا زدم
گفتم ز عیدی و شب میلاد یا رضا
.
من دست خالی آمده ام توشه دست توست
اذن طواف کعبه ی شش گوشه دست توست
.
بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت
بسته دخیل ، عالم هستی به گنبدت
.
باب الاجابت همه ی اهل عالم است
حلقه به حلقه ، پنجره فولاد مرقدت
.
بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره
از بس گره گشا شده هر رفت و آمدت
.
” باب الجواد راه ورودی به قلب توست ”
امشب شفیع ما شده جود محمدت
.
تا هست روضه ی تو ، به جنت چه حاجتی ست ؟
دارد بهشت ، حسرت دیدار مشهدت
.
بیت الحرام در نظرم جلوه می کند
وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت
.
دارد زیارت تو ثواب هزار حج
جانم فدای نام تو ” یا ثامن الحُجج “
.
ای آفتاب جود و سخا أیها الرئوف
آیینه ی امید و رجا أیها الرئوف
.
تو ملجأ توسل هر دلشکسته ای
امشب بگیر دست مرا أیها الرئوف
.
دیدم به محضر تو رسیده ست شاعری
حتی گرفت از تو عبا أیها الرئوف
.
خود را به حلقه های ضریح تو بسته است
درمانده ای برای شِفا أیها الرئوف
.
در این حرم ملائکه هم از نگاه تو
دارند التماس دعا أیها الرئوف
.
می گفت عارفی که خدا را قسم دهیم
امشب همه به حق تو یا أیها الرئوف
.
حالا کنار پنجره فولاد آمدیم
با اشک و آه و شور و نوا أیها الرئوف
.
اذن عروج ، اذن رهایی ، به دست توست
جا مانده ایم از شهدا أیها الرئوف
.
ما را به روز حشر و جزا رو سپید کن
این کشتگان عشق خودت را شهید کن
.
.
.
یوسف رحیمی
.
نظرات