اشعار آیینی خیمه...
دل از جهان بریده ... به اینجا رسیده‌ ام

أیها الرئوف

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 اردیبهشت 1403
صاحب اثر

دل از جهان بریده … به اینجا رسیده‌ ام

متن شعر

دل از جهان بریده … به اینجا رسیده‌ ام
یک عمر بال و پر زدم اما رسیده‌ ام

.

این قطعه با تمام زمین فرق می‌ کند
از فرش تا به عرش معلّی رسیده‌ ام

.

با قلب من سکوت حرم حرف می‌ زند
اینجا به درک به عالم معنا رسیده‌ ام

.

از این به بعد صحبت لب‌ تشنگی خطاست
وقتی به پای‌ بوسی دریا رسیده‌ ام

.

کی بی شفای این دل درمانده می‌ روم
وقتی میان صحن مسیحا رسیده‌ ام

.

من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
با یک نگاه خود بگو آیا رسیده‌ ام ؟

.

توفیق خاکبوسی تو لطف خواهری‌ ست
اینجا به فضل دختر موسی رسیده‌ ام

.

قلبم کبوتر حرم زینب قم است
در هر سلام منتظر یک علیکُم است
.

مهر تو را زلالی باران نوشته‌ اند
فردوس را ، ز خاک خراسان نوشته‌ اند

.

با هر ترنمِ ” وَ أنا مِن شُروطِها ”
حب تو را قبولی ایمان نوشته‌ اند

.

ای مهربان ! تبسم هر روزه ی تو را
صبح سپید مردم ایران نوشته‌ اند

.

در سایه ی تجلی شمس‌ الشموسی‌ ات
خورشید را چراغ شبستان نوشته‌ اند

.

وقت طواف قبله ی هفتم رسیده است
ما را ز خیل گوشه‌ نشینان نوشته‌ اند

.

بسته به چشم‌ های تو شد سرنوشت ما
یک خنده ی رضایت تو شد بهشت ما

.
هر کس به یک نگاه تو دل داد ، یا رضا
از بند غصه‌ ها شده آزاد یا رضا

.

بار نخست از سوی آزادی آمدم
اما دلم به دام تو افتاد یا رضا

.

از مرقد کریمه رسیدم که شد دلم
یک یا کریم صحن گُهرشاد یا رضا

.

با هر فراز جامعه شد هم‌ صدای من
در صحن جامع رضوی ، باد یا رضا

.

بال و پر دلم شده آیات مهر تو
در بین حجره‌ های پریزاد یا رضا

.

در صحن انقلاب تو ، شد منقلب دلم
از بس کنار پنجره فولاد یا رضا ـ

.

 _ حرف از زیارت و حرم و کربلا زدم
گفتم ز عیدی و شب میلاد یا رضا

.

من دست خالی آمده‌ ام توشه دست توست
اذن طواف کعبه ی شش‌ گوشه دست توست

.
بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت
بسته دخیل ، عالم هستی به گنبدت

.

باب‌ الاجابت همه ی اهل عالم است
حلقه به حلقه ، پنجره فولاد مرقدت

.

بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره
از بس گره‌ گشا شده هر رفت و آمدت

.

” باب الجواد راه ورودی به قلب توست ”
امشب شفیع ما شده جود محمدت

.

تا هست روضه ی تو ، به جنت چه حاجتی‌ ست ؟
دارد بهشت ، حسرت دیدار مشهدت

.

بیت‌ الحرام در نظرم جلوه می‌ کند
وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت

.

دارد زیارت تو ثواب هزار حج
جانم فدای نام تو ” یا ثامن الحُجج “
.

ای آفتاب جود و سخا أیها الرئوف
آیینه ی امید و رجا أیها الرئوف

.

تو ملجأ توسل هر دلشکسته‌ ای
امشب بگیر دست مرا أیها الرئوف

.

دیدم به محضر تو رسیده‌ ست شاعری
حتی گرفت از تو عبا أیها الرئوف

.

خود را به حلقه‌ های ضریح تو بسته است
درمانده‌ ای برای شِفا أیها الرئوف

.

در این حرم ملائکه هم از نگاه تو
دارند التماس دعا أیها الرئوف

.

می‌ گفت عارفی که خدا را قسم دهیم
امشب همه به حق تو یا أیها الرئوف

.

حالا کنار پنجره فولاد آمدیم
با اشک و آه و شور و نوا أیها الرئوف

.

اذن عروج ، اذن رهایی ، به دست توست
جا مانده‌ ایم از شهدا أیها الرئوف

.

ما را به روز حشر و جزا رو سپید کن
این کشتگان عشق خودت را شهید کن

.

.

.

یوسف رحیمی

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *