اشعار آیینی خیمه...
دیروز اگر بودند دوشادوش مردم

راه شهادت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 خرداد 1403
صاحب اثر

دیروز اگر بودند دوشادوش مردم

متن شعر

دیروز اگر بودند دوشادوش مردم

امروز برگشتند در آغوش مردم

.

آن‌ ها که محو عالم لاهوت هستند

آری ، همین‌ هایی که در تابوت هستند

.

پس چیست پایان دل‌ آشوبی خدایا

” لا نَعلَمُ مِنهُم ” به جز خوبی ، خدایا

.

یا رب ببین چشمان ما مبهوت‌ ها را

باور نداریم عکس بر تابوت‌ ها را

.

باور نداریم این چنین از ما گذشتند

در اوج می‌ رفتند ، از دنیا گذشتند

.

تا بی‌ نهایت ، تا خدا پرواز کردند

راه شهادت را دوباره باز کردند

.

این‌ ها رها کردند پشت میزها را

تاریخ خواهد گفت خیلی چیزها را

.

تاریخ خواهد گفت در روزی بهاری

در امتداد جاده ی خدمتگزاری

.

در گوشه‌ ای از مرزها در جای دوری

در راه‌ های ابری و صعب‌ العبوری

.

مردی که عشق مردمش در سینه‌ اش بود

شوق شهادت حسرت دیرینه‌ اش بود

.

مردی که می‌ فهمید درد کشورش را

آورد بین روستاها دفترش را

.

مردی از اقلیم بلند روشنایی

شد نسخه ی اصلی تکرار رجایی

.

یادآور تصویر لبخند بهشتی

از هر نظر مظلوم ، مانند بهشتی

.

این مرد در آن‌ روز با همسنگرانش

پرواز کرد و رفت سوی آسمانش

.

آهسته پر زد سوی میقاتش ، نیامد

 این دفعه ابراهیم از آتش نیامد

.

اینَک من و این چشم‌ ها که اشک‌ ریز است

بر شانه ، تابوت رئیسیِ عزیز است

.

درد و دریغ ! آن روح افلاکی نیامد

آن مرد با عمامه ی خاکی نیامد

.

برخیز ای آیینه ! با تو کار داریم

ما به دویدن‌ های تو اقرار داریم

.

رفتی و بعد از سال‌ ها آرام خفتی

چیزی به ما از خستگی‌ هایت نگفتی

.

رفتی که درد دل کنی با حاج قاسم

امروز حتماً هست اینجا حاج قاسم

.

مهر فداکاری به نامت تا ابد خورد

مردم ! رئیسی خستگی را با خودش برد

.

تاریخ خواهد گفت از راهش ، مرامش

قبل از خیابان‌ ها دل ما شد به نامش

.

تاریخ امروز است ، فردا می‌ نویسند

این جمعیت تاریخ ما را می‌ نویسند

.

این جمعیت یعنی که نامش ماندگار است

یعنی رئیسی همچنان خدمت‌ گزار است

.

 او یادمان داده‌ ست که هر لحظه دیر است

خدمت بدون میز هم امکان‌ پذیر است

.

تاریخ بنویسد که ما را آزمودند

جلادها از رفتنش خوشحال بودند

.

تاریخ بنویسد هر آن چیزی که دیده‌ ست

این صحنه فرق بین جلاد و شهید است

.

تاریخ خواهد گفت که او کیست مردم

پایان کار او شهادت نیست مردم

.

ای سیّد ما ! مرشد ما ! رهبر ما !

ای تکیه‌ گاه مطمئن کشور ما !..

.

این جمعیت با شوق دیدارت رسیده

آقا بیا که از سفر یارت رسیده

.

خورشید اگر باشی ، چُنان ماه‌ اند این‌ ها

آقا بیا که خسته ی راه‌ اند این‌ ها

.

هر کس وفا کرده‌ ست با تو ، روسفید است

آن‌ که فدای امر تو گردد ، شهید است

.

آری ! حیات ما ، ممات ما ، حماسی‌ ست

لبخندها و اشک‌ هامان هم سیاسی‌ ست

.

از جان گذشتن ادعا نه ، پیشه ی ماست

«یا لیتنا کنا معک» اندیشه ی ماست

.

بیزار از مرگ به ناکامی‌ ست این جان

قربان جمهوری اسلامی‌ ست این جان

.

نصرت نصیب ما شود تا صبر با ماست

” یا لیتنا کنا معک ” تا قبر با ماست

.

.

.

محمد رسولی 

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *