اشعار آیینی خیمه...
راه چاره برام نموند

راه چاره برام نموند

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 خرداد 1403

راه چاره برام نموند

متن شعر

راه چاره برام نموند

نامه نوشتم پشیمونم

.

کاش می گفتم نیای ولی

حالا که دیگه نمی تونم

.

شمشیر می خرن

سرنیزه و تیر می خرن

کجا داری میای

.

بازار شلوغه

همه ی حرفا دروغه

چرا داری میای

.

دیگه دیره و تو هم تو راهی

وایِ من که بی سپاهی

چی میاد سرت آقا

.

شده غصه ی سفیرت آقا

آخرِ مسیرت آقا

میرسه به کربلا

.

حسین حسین

.

ترسم اینه سهم سرت

سنگای تیز و دشنه باشه

.

ترسم اینه دم آخر

حنجر و لب هات تشنه باشه

.

من زار می زنم

با نفسام جار می زنم

تو رو خدا نیا

.

نیرنگ میزنن

به سرِ تو سنگ میزنن

تو رو خدا نیا

.

نگران شدم برای زینب

مسلمت فدای زینب

غصه توی قلبمه

.

خدا رحم کنه به اون سه ساله

رحم کنه به آه و ناله

تازه اول غمه

.

حسین حسین

.

دیگه دیره و تو هم تو راهی

وایِ من که بی سپاهی

چی میاد سرت آقا

.

شده غصه ی سفیرت آقا

آخرِ مسیرت آقا

میرسه به کربلا

.

حسین حسین

.

.

.

حمایت از سایت خیمه

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *