رمضان آمد و از لطف ببین آمده ام
بین خوبان منِ آلوده ترین آمده ام
.
بغلت باز شده حس خجالت دارم
عرق شرم چکیده ز جبین آمده ام
.
مستحق نیستم این سفره ی رنگین تو را
من که دنبال کمی نان جُوین آمده ام
.
طالب بخشش و رحم و کرمت هستم چون
محضر عفو تو قطع به یقین آمده ام
.
در حضور تو گنه کردم و بگذشتی تو
همچنان دست گرفتی که چنین آمده ام
.
باز هم آمده ام با تو مناجات کنم
پس نه در ارک که در عرش برین آمده ام
.
میهمان توام و پای نهاده به رویِ
فرش نه روی پر روح الامین آمده ام
.
شب اول شده و میل نجف دارم من
یا علی گفتم و در حصن حصین آمده ام
.
بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ العفو
منجی ام باش که با حبل متین آمده ام
.
دستگیرم تویی و حتم بر این دارم چون
دستبوسی شهِ خانه نشین آمده ام
.
تو بلندم بکن از روی زمین حالا که
مثل یک بچه که بد خورده زمین آمده ام
.
از زمین خوردن خود حرف زدم دیدم که
وسط روضه ی صدیقه ترین آمده ام
.
شب اول شده و سفره زهرا باز است
پی انگشتر افتاده نگین آمده ام
.
.
.
نظرات