سلام ام ابیها ، منم ، گدای شما
تمام بود و نبود جهان فدای شما
.
سلام حامی حیدر ، سلام جان علی
سلام مادر مظلوم شیعیان علی
.
سلام مادر مظلومه ام ، دلم تنگ است
زمانه با من مسکین دوباره در جنگ است
.
سلام ” کشتی پهلو گرفته ” در غم ها
سلام مادر همواره ی مُحرّم ها
.
دوباره این پسرت مبتلاست ، مادر جان
دوباره در دل من کربلاست ، مادر جان
.
دوباره یاد تو افتادم و دلم خون شد
دوباره طاقت و صبرم ز دست بیرون شد
.
دوباره یاد تو آمد ، شکست شیشه ی دل
دوباره زنده شد آن درد تا همیشه ی دل
.
دوباره غربت مولا و تو ، دوباره فدک
دوباره سفره ی ساده ، دوباره نان و نمک
.
دوباره آتش بی شرم و خانه ی مولا
دوباره صبر علی ، زخم پهلوی زهرا
.
دوباره آنچه شنیدم ، دوباره غیرت و خشم
دوباره بارش باران بی امان از چشم
.
شنیده ام نشنیدند حرف دردت را
که پیش چشم تو بستند دست مردت را
.
از آن زمان که شنیدم ؛ نصیب من غم بود
که از قنوت نماز تو نیمه ای کم بود
.
شنیده ام که علی وار راه می رفتی
تو نیز دست به دیوار راه می رفتی
.
به یاد غربت مولا شکسته می خواندی
شنیده ام که نماز نشسته می خواندی
.
به حق آنچه شنیدم ، به حق آن همه غم
بگیر دست مرا و ببر از این عالم
.
.
.
سید شهرام شکیبا
.
نظرات