اشعار آیینی خیمه...
سوی محشر توشه ای هرچند نفرستاده ام
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 اردیبهشت 1403
صاحب اثر

سوی محشر توشه ای هرچند نفرستاده ام

متن شعر

سوی محشر توشه ای هرچند نفرستاده ام

هست امیدم به این اشک به ظاهر ساده ام

 .

جای حیرت نیست بعد از روضه حالم بهتر است

مادرم در روضه شیرم داده ، هیئت زاده ام …

.

هر زمان جز او ندیدم هیچ کس را ، عاشقم

چشم اگر بستم به جان و مال خود دلداده ام

.

فاطمه چندین برابر خرجی ام را داده است

در عزای بچه هایش هرچه نذری داده ام

.

بس که مستم می کند نام حسین بن علی

ترس دارم غافلان گویند اهل باده ام

.

روز محشر پیرهن مشکی نجاتم می دهد

دست گیری می کند این جامه از سجاده ام

.

راهِ رفتن تا خدا ، راه نجف تا کربلاست

چند سالی می شود دیوانه ی این جاده ام

.

از خطر هرگز هراسی نیست در راه وصال

من برای دیدنش تا پای جان آماده ام

.

صورتم هر بار در این راه خاکی می شود

یاد آن خد التریب روی خاک افتاده ام

.

.

.

علی ذوالقدر

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *