اشعار آیینی خیمه...
صحبت از خوان کریم است و تهیدستی ما
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 خرداد 1403

صحبت از خوان کریم است و تهیدستی ما

متن شعر

صحبت از خوان کریم است و تهیدستی ما

دست ها گرم قنوتند ، ز حاجت لبریز

گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است

قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز

.

دست هایم دم صبحی به ضریحش نرسید

مثل شمعی به تمنای حرم آب شدم

بیشتر حرف حسن بود میان سخنم

اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم

.

خاک گر نام حسن داشت به لب ، دُر می شد

نام او را به روی سنگ یمن بنویسند

بی کفن بود حسین ، ورنه وصیت می کرد

تا به روی کفنش نام حسن بنویسند

.

گرچه لا یوم کیومک به روی لب دارد

گرچه او در غم غارت شدن خلخال است

تن غارت زده شاه شهادت بدهد

روز هجر حسنش سخت تر از گودال است

.

طشت تنها شده از خون دل او آگاه

آه که محرم غم های حسن چاه نبود

آی کوفی که حسن را به مذلت خواندی

نقش انگشتر او عزتُ لله نبود ؟؟؟

.

جگر سنگ شود آب اگر گریه کند

شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را

روضه اش کوچه تنگی است نمی داند که

میخ را گریه کند یا که در سوخته را

.

بیت الاحزان نگاهش شده راوی غم

قصه ی رد شدن آینه و کینه ی سنگ

با کنایه بنویسید که آیینه شکست

دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ

.

.

.

حجت الاسلام محسن حنیفی

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *