اشعار آیینی خیمه...
صحرا میان حلقه ی آتش اسیر بود
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 خرداد 1403

صحرا میان حلقه ی آتش اسیر بود

متن شعر

صحرا میان حلقه ی آتش اسیر بود
اُتراق ، در کویر عطش ناگزیر بود

.

روزی که نور سبز ولایت به عرش رفت
از قَدْر ، این کلاف ، روان تا غدیر بود

.

بر ریگ‌ های داغ نشستند و چشم‌ ها
در انتظار رویش بدر منیر بود

.

بیتوته در دیار عطش بوی عشق داشت
یعنی زمین ، مطیع و زمان ، سر به زیر بود ..

.

گل کرد چون بهار در آن کوثر بهشت
دستی که آستانه ی خیر کثیر بود

.

افراخت بر سترگ بیابان ، بهار را
وقتی کویر ، تشنه ی جام امیر بود

.

قد می‌ کشید قامت تندیس آفتاب
آنجا که صد ستاره ی روشن‌ ضمیر بود

.

ای کهکشان نور ! که در زیر آسمان
دل‌ها میان موج نگاهت اسیر بود

.

آغوش چشم‌ های تو ، یک هُرم خاص داشت
خورشید در برابر چشمت حقیر بود

.

نامت چنان بهار مرا سبز سبز کرد
وقتی که در دلم رَدِ پای کویر بود ..
.
.
.
استاد غلامرضا شکوهی
.

 

حمایت از سایت خیمه

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *