غم از در می رود بیرون و از دیوار می آید
عجب ناخوانده مهمانی که پر تکرار می آید
.
شبیه صاعقه یکباره آتش می زند جان را
شبیه زلزله با یک جهان آوار می آید
.
” سفارتخانه ” ، یا ” در دیدن سان ” یا ” فرود سخت “
” شبی بغداد ” و روزی تا خود ” گلزار ” می آید
.
به هر شکلی به هر نامی دمار از ما در آورده است
فقط می تازد و همواره بی افسار می آید
.
نمی کوبد چرا غم خانه ی قوم مخالف را !؟
چرا از هر بلا بوی خیانتکار می آید !؟
.
زمین خورده است شیری باز از آن سوی پرچین ها
صدای قهقهه از محفل کفتار می آید …
.
خدا پشت و پناهت سید ابراهیم ، ایران را
تحمل کردن داغ تو بس دشوار می آید
.
چه کردی با دل ملت که حتی زیر تابوتت
مخالف سینه زن با ذکر استغفار می آید
.
شهادت آرزویت بود و مهر استجابت خورد
شهید خادم ملت به تو بسیار می آید
.
امید دیدنت را تا قیامت نه … یقین دارم
که می گویند رجعت کرده با سردار می آید
.
به پایان می رسد غم های ما یک روز ، شکی نیست
سپیده از دل غوغای شام تار می آید
.
.
.
محمدجواد منوچهری
.
نظرات