نصیحت پدرم مانده است در گوشم
که روز فقر ، شبش نان روضه نفروشم
.
غم گرسنگی ات قوت غالب من شد
همیشه در وسط روضه اشک می نوشم
.
قسم به کتری جوشیده در حسینیه
که با کسی که نخواهد تو را نمی جوشم
.
گرفت نور خدا زندگی تاریکم
به لطف شعله ی در چلچراغ بر دوشم
.
حسین گفت پدر جای لای لایی شب
شراب ریخت به جانم هنوز مدهوشم
.
به چار گوشهی قبرم قسم که بعد از مرگ
برای تنگی قبرم گدای شش گوشم
.
کفن که دستِ مرا بست ؛ دست تو باز است
و دست باز تو یعنی بیا در آغوشم
.
چرا به یاد لب تشنه ات نمی میرم
مرا ببخش عزیزم که آب می نوشم
.
مصیبت پدر و مادرم ز یادم رفت
مصیبت پسر تو نشد فراموشم
.
میان روضه ی بزم یزید فریادم
به یاد شام غریبان اگر که خاموشم
.
عزیز فاطمه خیلی برای من سخت است
تو پاره پیرهنی ، من لباس می پوشم
.
.
.
گروه شعری یا مظلوم
.
نظرات