اشعار آیینی خیمه...
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 تیر 1403

نگاه تو که به یک غمزه می برد دل ها

متن شعر

نگاه تو که به یک غمزه می برد دل ها
کشیده خط جنون بر کتاب عاقل ها

.
” غلام نرگس مست تو تاجدارانند ”
رسیده است به چشمت حکومت دل ها

.
اضافه ی گِل تو قسمت همه نشود
کم است ، جمعیت شیعیان و خوش گِل ها

.
برای اینکه همیشه به تو نگاه کنم
اتاق من شده حالا پُر از شمایل ها

.
فقط به برکت آن ” روضه خانگی ” ها بود
قدیم داشت صفایی اگر که منزل ها

.
درون سینه یشان شوق توست ، تا باشند
میان چایی روضه تمامی هل ها

.
تو خواستی که دو دو تای ما هزار شود
نگاهِ تو بَرِکَت می دهد به حاصل ها

.
دلیل کار و پس انداز ما زیارت توست
تویی تو علت نان حلال شاغل ها

.
برای خرج عزای تو رخت می شستند
قدیم پیرزنان در حیاط منزل ها

.
همیشه حاجت خود را نگفته می گیرم
رسیده لطف تو حتی به دست کاهل ها

.
دم ورودی باب الرجاء تو دیدم
نشسته حاتم طایی میان سائل ها

.
زِ جورِ باد مخالف چه بر سرت آمد
که کشتی تو شکست و نشست در گِل ها

.
به طعنه لحظه ی آخر سنان به تو می گفت :
حسین پیر نبودی چنین اوایل .. ها ..

.
یکی لباس .. یکی سر .. یکی عبا را برد
نشسته اند سر سفره ی تو قاتل ها

.
شبیه هفتم مادر ، تو هم غریبانه
گرفته شد شب هفتت فراز محمل ها

.

.

.

گروه شعری یا مظلوم

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *