اشعار آیینی خیمه...
نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است

غروب کودکی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 خرداد 1403
صاحب اثر

نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است

متن شعر

نگاه غرق غمت روضه های دلگیری است
غروب کودکی ات ، غصه ی سر پیری است

.

کتیبه ی دل ما ، داغدار ماتم توست
نوشته اش ، غم ذی الحجه تا مُحرّم توست

.

مدینه ای و به کرببلا گریز زدی
سری به خاطره ی نیزه های تیز زدی

.

اگرچه دور تو هم عده ای بلاخیزند
کنار بستر تو آب را نمی ریزند

.

کمی شلوغ شد و شور و شین را کشتند
غروب بود که دیدی حسین را کشتند

.

سری که نابلدانه بریده شد دیدی
تو غارت بدنش را به چشم خود دیدی

.

صدا زدی که چه آورده اند بر سر زینب
” سری به نیزه بلند است در برابر زینب “

.

میان تب ، پدرت را غریب سوزاندند
دل سه ساله تان را عجیب سوزاندند

.

صدای هلهله ی دشمنان تو را هم کُشت
تو کعب نیزه … لگد ..‌ مُشت خورده ای از پُشت

.

ز دست بسته ی تو در طناب ، بی تابم
هنوز از غم و آه رباب، بی تابم

.

میان مردم شام ازدحام ، می دیدی
میان کاخ ، سر و تشت و جام می دیدی

.

.

.

رضا دین پرور

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *