اشعار آیینی خیمه...
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 خرداد 1403

کسی که عشق بُوَد محو بردباری او

متن شعر

کسی که عشق بُوَد محو بردباری او

روان به پیکر هستی‌ ست لطف جاری او

.

بزرگ آینه ی قدرت خدایِ بزرگ

که شاهد است جهان بر بزرگواری او

.

امام پنجم و معصوم هفتم آن مولا

که چرخ یافته رفعت ، ز خاکساری او

.

بر او سلام که باشد سلام پیغمبر

گواه روشن فضل و طلایه‌ داری او

.

جهان علم بُوَد یادگار او ، صد حیف ،

به درد و داغ نوشتند یادگاری او

.

ز کربلا سند زنده‌ ای به کف دارد

گواه من دل خونین و اشک جاری او

.

هزار خاطره دارد ز راه کوفه و شام

ز مهربانی زینب ، ز غمگساری او

.

پیاده رفتن او پای نیزه ی سرها

مصیبتی‌ ست که پیداست ز آه و زاری او

.

به دل ز داغِ بسی کشته ، زخم کاری داشت

عدو ز زهر ، نمک زد به زخم کاری او

.

هشام دست به آزار حضرتش بگشود

چو دید در ره اسلام ، پایداری او

.

ره شکنجه و تبعید او گرفت چو دید

قرار دولت خود را به بی‌ قراری او

.

مهی که بوسه زند بر رکاب او خورشید

فتاده در کف دشمن ، رکاب‌ داری او

.

شرار زهر ستم همچو شمع آبش کرد

که یافت رنگ خزان ، چهره ی بهاری او

.

دلا بسوز ز داغش که خویش فرموده‌ ست

به حاجیان که بگیرند سوگواری او

.

خدا کند که بیفتد قبول درگاهش

غم ” مؤید ” و اخلاص و جان‌ نثاری او

.

.

.

استاد سید رضا مؤید

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *