اشعار آیینی خیمه...
یک عمر داغ کربلا یادش نمی‌ رفت

داغ کربلا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 25 خرداد 1403
صاحب اثر

یک عمر داغ کربلا یادش نمی‌ رفت

متن شعر

یک عمر داغ کربلا یادش نمی‌ رفت
دلشوره هایِ عمّه را یادش نمی‌ رفت

.

درس و حدیثش مانعِ روضه نمی شد
برپاییِ بزم عزا یادش نمی‌ رفت

.

بر دوشِ دل ، بار مصیبت داشت عمری
جان دادن خون خدا یادش نمی‌ رفت

.

بالاسرِ هر پیکر بر خاک خفته
لبخندِ شمرِ بی حیا یادش نمی‌ رفت

.

بردند بی صبرانه بعد از گوشواره –
گهواره را بینِ عبا … یادش نمی‌ رفت

.

تب داشت بابا ! سوخت خیمه ! زجر آمد !
زد تازیانه بی‌ هوا ! یادش نمی‌ رفت

.

هنگام غارت بود و در بین شلوغی …
افتاد زیر دست و پا ؛ یادش نمی‌ رفت

.

لعنت بر آن دستی که هجده نیزه آورد
سرهای روی نیزه ها یادش نمی‌ رفت

.

کنج خرابه … زیر نور ماه … آرام …
شب گریه هایِ بی‌ صدا یادش نمی‌ رفت

.
در کنج حجره ، داشت جان می‌ داد امّا
کهنه حصیر و بوریا یادش نمی‌ رفت !
.
.
‌.
مرضیه عاطفی
.

 

حمایت از سایت خیمه

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *