چون مسیحی تشنه با گیسوی در هم دیدمت
در طنین گریه ی گُل های مریم دیدمت
.
ای تو را رزق شهادت در بلند ورزقان
مثلِ آیاتِ جهاد ای کوه ، محکم دیدمت
.
می گذشتی از شب نهج البلاغه با علی
در مصاف کوفه ای از ابن ملجم دیدمت
.
چشم هایت بر گلوی تشنه ی شطّ فرات
با شهیدان عطش ، ظهر محرّم دیدمت
.
دیدمت با نوشدارویی به زخم سیستان
مرهمی از نو به داغ کهنه ی بم دیدمت
.
سوی بوشهر آمدی ای سید دریا به دوش
شب نشین ساحل بی تاب دیلم دیدمت
.
نقشه ی گرسیوزان قتل سیاووش تو بود
وقت خونخواهی اگر همپای رستم دیدمت
.
بوسه اش مهر سلیمانی ست بر پیشانی ات
گاه همت گاه تهرانی مقدّم دیدمت
.
خم نیاوردی به ابرو در هجوم تیرها
در صبوری هم از آن مشهور عالم دیدمت
.
چشم هایت بر کمانداران کوی هفت تیر
بین هفتاد و دو گل ، قدر مسلّم دیدمت
.
دست در دست بهشتی رد شدی از شعله ها
با دمِ گرم رجایی در همان دم دیدمت
.
دیده ام در شامگاه کودکان غزه ات
با تمام ابرهای گریه نم نم دیدمت
.
دیدی اسماعیل هایت را به قربانگاه عشق
با گلوی خون فشان در پای زمزم دیدمت
.
می رمد شیطان هم از این تیرهی شرب الیهود
سنگ در کف رو به شیطان مجسم دیدمت
.
ای شهید غربت جمهور ای دست کریم
در شب گلچرخ ارواح مکرم دیدمت
.
پرچمت بالاست مثل حاج قاسم تا ابد
بس که در رسم ستم سوزی مصمم دیدمت
.
.
.
حجت الاسلام محمدحسین انصاری نژاد
.
نظرات