سبکبال بر موجی از مه ، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید ، به دیدار فردا رسیدند
.
از این حسرت روزمره ، کشیدندشان ذره ذره
که بی حاشیه ، بی تکلف ، به متن و به معنا رسیدند
.
من المؤمنین رجالٌ … که دنیا شب قدرشان بود
شنیدند «من ینتظرْ…» را ، به «قرآن» ، به «احیا» رسیدند
.
به تاریکِ شب ، هدیه دادند درخشیدن اشکشان را
از آن تیرگی ها گذشتند ، به این روشنی ها رسیدند
.
به دل ، زخم و بر لب ، تبسم … همهْ دردشان درد مردم
به آغوش گرم شهادت برای مداوا رسیدند
.
پس از سال ها رنج دنیا ، نیفتاده بودند از پا
مقام رضا رزقشان شد ، به لبخند زهرا رسیدند
.
دریغا و دردا که ماندیم ، عجب سهمگین است ماندن
چه جانانه از جان گذشتند ، شگفتا چه زیبا رسیدند
.
نه از مدعی ها نبودند ، گرفتار دنیا نبودند
ببین این صف اولی ها ، به آغوش مولا رسیدند
.
از این حسرت روزمره ، کشیدندشان ذره ذره
که بی حاشیه ، بی تکلف ، به متن و به معنا رسیدند
.
من المؤمنین رجالٌ … که دنیا شب قدرشان بود
شنیدند «من ینتظرْ…» را ، به «قرآن» ، به «احیا» رسیدند
.
به تاریکِ شب ، هدیه دادند درخشیدن اشکشان را
از آن تیرگی ها گذشتند ، به این روشنی ها رسیدند
.
به دل ، زخم و بر لب ، تبسم … همهْ دردشان درد مردم
به آغوش گرم شهادت برای مداوا رسیدند
.
پس از سال ها رنج دنیا ، نیفتاده بودند از پا
مقام رضا رزقشان شد ، به لبخند زهرا رسیدند
.
دریغا و دردا که ماندیم ، عجب سهمگین است ماندن
چه جانانه از جان گذشتند ، شگفتا چه زیبا رسیدند
.
نه از مدعی ها نبودند ، گرفتار دنیا نبودند
ببین این صف اولی ها ، به آغوش مولا رسیدند
.
.
.
میلاد عرفان پور
.
نظرات