ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو مِنایی دیکر
.
کوفه تا شام ، تو را سعی و صفایی دیگر
در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر
.
غربتت را نسرودم منِ شاعر آری
راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری ؟!
.
شده آزرده تو را از عمل ما ، خاطر
بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر
.
از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر
گرچه محتاج ترینیم به قال الباقر
.
همه ی سال پی یک شب تقویم توایم
ما فقط مرثیه خوان شب ترحیم توایم
.
دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا ؟
گاهگاهی که رسیدیم ، نماندیم چرا ؟
.
پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا ؟
باقرالعلم ! ز علم تو نخواندیم چرا ؟
.
بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم
نه که بی صحن و رواقی تو ، مسافر نشدیم
.
کودکی های تو در اوج مصیبت طی شد
کودکی های تو همراه شهادت طی شد
.
پای آن خیمه که می رفت به غارت طی شد
زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد
.
طی شده کودکی ات گوشه ی بین الحرمین
گه در آغوش پدر ، گاه در آغوش حسین
.
کربلا جلوه ی غم بود برایت مادام
کربلا کشت تو را ، کشت تو را بدتر شام
.
کربلا بود و حسین و تو و سجاد ، تمام
کربلا بود و امام بن امام بن امام
.
من تو را یک تنه یک کرببلا می بینم
من تو را در همه ی مرثیه ها می بینم
.
داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو
روضه خوان باش خودت ، روضهی او را تو بگو
.
پرده بردار ، بیا راز مگو را تو بگو
بوسه ی تیغ به رگ های گلو را تو بگو
.
تو بنا بود بمانی به امامت برسی
روضه خوان باشی و هر شب به شهادت برسی
.
.
.
محسن ناصحی
.
نظرات