بیا و مرحمتی باز بر غلامت کن
مرا اسیر خودت تا خود قیامت کن
.
به امتحانِ نداده نگیر خرده به من
بگو بمیر نمردم سپس ملامت کن
.
شنیده ام که به قلب شکسته جا داری
شکسته قلب من از غم ، بیا اقامت کن
.
گناه ، چشم مرا خشک کرده اشک بگیر
گناه های مرا اینچنین حجامت کن
.
به دل سپرده ام ای نانجیب در سختی
بگو حسین و نجیبانه استقامت کن
.
به سر سپرده ام این که دو مرتبه خود را
شبیه اُمِّ وَهَب هدیه بر امامت کن
.
مخواه راست بماند قد من از غم تو
مرا خمیده چنان تیغه ی علامت کن
.
ز دست شمر ، دل دوستان تو خون است
بیا به حشر تو درخواست غرامت کن
.
هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری را
به اشک دیده ی عشّاق خود سلامت کن
.
بلند مرتبه شاه حرم نیفت به خاک
بزرگ قافله برخیز و اسقامت کن
.
نماز با وضوی خون بخوان و بین رکوع
به ساربان خود انگشتری کرامت کن
.
به اضطراب نگاه تو شمر می خندد
نگاهِ دلنگران کم سوی خیامت کن
.
تمام حنجر خود را نده به خنجر شمر
عنایتی به سنان در مسیر شامت کن
.
به پادشاهی ات عریان شدن نمی آید
میان بخشش خود فکر احترامت کن
.
.
.
گروه شعری یا مظلوم
.
نظرات