اشعار آیینی خیمه...

تموم جسم تو سیاهه و خونی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 فروردین 1397

تموم جسم تو سیاهه و خونی

متن شعر

تموم جسم تو سیاهه و خونی

گناه تو چی بود که کنج زندونی

.

روزای تو مثل شبات شده تیره

چند ساله که پاهات تو غل و زنجیره

.

گوشه ی زندون شبانه روزش فقط دادن آزارت

تو روزه بودی غروبا می شد تازیونه افطارت

.

باب الحوائج باب الحوائج موسی بن جعفر مولا 

.

اونی که از داغت روونه اشکامه

اونی که روز و شب شنیدی دشنامه

.

تو گوشه ی غربت از نفس افتادی

رضا نبود پیشت وقتی که جون دادی

.

همیشه آقا روی تن تو جای کبودی بوده

اونی که هر شب شما رو میزد خودش یهودی بوده

.

باب الحوائج باب الحوائج موسی بن جعفر مولا 

.

هنوز جای زنجیر رو دست و بازوته

یه تخته ی پاره واسه تو تابوته

.

موقع تشییعت عاشقاتون گریون

شد آخرش آقا جسم تو گلبارون

.

بمیرم آقا برا تنی که به زیر تیر و سنگه

میون گودال کفن نداره سر لباسش جنگه

.

غریب مادر غریب مادر حسین

.

.

.

با چراغ اشک ، گرم جسـتجو

خاک را با یاد گل می کرد بو

.

یافت آن گل را ، ولی پرپر شده

پاره پاره پیکری بی سر شده

.

گفت : آیا یوسف زهرا تویی ؟

آن که من گم کرده ام آیا تویی ؟

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *