اشعار آیینی خیمه...

در سحر چشم که گریان بشود خوب‌ تر است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 آذر 1397

در سحر چشم که گریان بشود خوب‌ تر است

متن شعر

در سحر چشم که گریان بشود خوب‌ تر است

سائلت پاره گریبان بشود خوب‌ تر است

گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی

گر خدا همدم چوپان بشود خوب‌ تر است

 .

روسیاهی که به همراهی خوبان برود

بر در کهف نگهبان بشود خوب‌ تر است

ابر رحمت توئی و از همه من تشنه‌ ترم

تشنه گر خرج بیابان بشود خوب‌ تر است

اندکی نیز مرا هم بنشان پیش خودت

میزبان همدم مهمان بشود خوب‌ تر است

.  

تا درستم نکنی دست از‌ این در نکشم

این گدا دست به دامان بشود خوب‌ تر است

بعد هر معصیت از خوف به هم می‌ریزم

عبد اگر زود پیشمان بشود خوب‌ تر است

آنقدر سینه زنم تا که نجاتم بدهی

آتش‌ اینگونه گلستان بشود خوب‌ تر است

.  

اشک خوب است که با مرثیه آغشته شود

فیض وقتی که دو چندان بشود خوب‌ تر است

نام ارباب خودش مظهر اسماء خداست

ذکر العفو حسین جان بشود خوب‌ تر است

.

گر بنا هست کسی واسطه ی ما بشود

ضامنم شاه خراسان بشود خوب‌ تر است

***

امر کردی در همه اوقات فَابکِ لِلحسین
کربلا و عمه ی سادات فَابکِ للحسین

.

بین قیل و قال افتادی و پا خوردی حسین
از جلو شمشیر و خنجر از قفا خوردی حسین

.
ناله ی یا ربنایت قطع شد ای تشنه لب
آب را می خواستی ! نیزه چرا خوردی حسین !؟

.
پیرمردی آمد و از دور می دیدم … ولی …
… کاش می مردم نمی دیدم عصا خوردی حسین

.
بر روی جسمت چرا رفتند و بازی می کنند !؟
در شلوغی تهِ گودال تا خوردی حسین

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *