اشعار آیینی خیمه...

همه روزا رو با تنهایی می جنگه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 اسفند 1397

همه روزا رو با تنهایی می جنگه

متن شعر

همه روزا رو با تنهایی می جنگه

***

همه روزا رو با تنهایی می جنگه
برا پسرش چقده دلش تنگه

.
ویلی ویلی علی الخیم
ویلی ویلی علی الحرم
چی سرت اومد پسرم ای پسرم

.
پسرامو كشتن فدا سر حسینم
قمرامو كشتن فدا سر حسینم

.
پاییز اومد و برگ و بارمو گرفتن
ثمرامو كشتن فدا سر حسینم

.
ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس

.
همه پسراش مث نور مهتابن
همه پسراش فدایی اربابن

.
از نسل شاه لافتى
شیران دشت کربلا

جون به كف و دلشده ى خون خدا

.
با این كه امان نامه واسشون آوردن
یه ثانیه از خیمه ها تكون نخوردن

.
چار تا دلاور چهار تا شیر میدون
علم حسینو رو شونه شون می بردن

.
ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس

.
یه مادری كه حالا دیگه تنها شد
تشنه برای دیدن یه سقا شد

.
دلگیر از دست روزگار
خسته دلتنگ و بی قرار
اشك توو چشماش شبیهِ ابر بهار

.
داره میره اما با قامت خمیده
حالا دیگه مادر به آرزوش رسیده

.
میگه همه جا بشنَوَن تموم مردم
مادر اباالفضل یه مادر شهیده

.
ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراس
ای دل ای دل صاحب عزاس امشب عباس

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *