اشعار آیینی خیمه...

^ باران گرفت و زمزم و کوثر به ما رسید

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 2 اسفند 1397

^ باران گرفت و زمزم و کوثر به ما رسید

متن شعر

باران گرفت و زمزم و کوثر به ما رسید

مستی رسید و باده و ساغر به ما رسید

.

روز الست که گِل عالم درست شد

خاک سرای آل پیمبر به ما رسید

.

وقتی خدا به طالعمان داشت می‌ نوشت

شکر خدا ولایت حیدر به ما رسید

.

این عزتی که هست از آنجا گرفته‌ ایم

آن لحظه‌ ای که منصب نوکر به ما رسید

.

اینجا اگر که دور علی بال می‌ زنیم

آنجا دلی شبیه کبوتر به ما رسید

.

هر کس گرفت دست خودش را به سوی دوست

در این میان محبت مادر به ما رسید

.

چه مادری که لب به سخن تا که باز کرد

روزیّ صد هزار برابر به ما رسید

.

مادر ز مقدم تو بهاری‌ ترین شدم

دست مرا گرفتی و بالانشین شدم

.

دریا فقط تو هستی و دریاتر از تو نیست

انسیه ی خدایی و حوراتر از تو نیست

.

تو می‌ درخشی و همه جا ، نور می‌ شود

زهرا فقط تو هستی و زهراتر از تو نیست

.

وقتی که خاکِ پایِ تو عرش است مادرم

در اوج آسمانی و بالاتر از تو نیست

.

پیغمبر خدا به تو می‌ گفت مادرم

با این حساب ام ابیهاتر از تو نیست

.

تو بضعه النبی خدایی و هیچ کس

آیینه دار حضرت طاهاتر از تو نیست

.

شأن تو از روایت لولاک واضح است

این که بزرگتر ز تو بالاتر از تو نیست

.

تو آمدی و تکیه به عشق تو زد علی

با بودن تو حامی مولاتر از تو نیست

.

نام تو همّ و غم ز دل مصطفی گرفت

دست خدا علی است که دست تو را گرفت

.

باید می‌ آمدی به همه رهبری کنی

اصلا فقط تو آمده‌ ای سروری کنی

.

روز ازل خدای تو می‌خواست باشی و

در حق شیعه‌ های علی مادری کنی

.

در روز حشر بین تمام پیمبران

آن لحظه می‌ رسد که تو پیغمبری کنی

.

حتی پیمبران به تو تعظیم می‌ کنند

وقتی قرار شد تو شفاعتگری کنی

.

هم رتبه ی علی به خدا غیر تو که نیست

پس می‌ شود به جای علی ، حیدری کنی

.

سجاده پهن کن که دوباره مدینه را

پُر از پَر فرشته و حور و پری کنی

.

دست قنوت تو همه ی مستجاب‌ هاست

مهریه ی تو فاطمه جان کل آب‌ هاست

.

وقتی که ماه در سحر چادر تو بود

خورشید زیر بال و پر چادر تو بود

.

زیر قدوم تو پر و بال ملایکه

فوج فرشته دور و بر چادر تو بود

.

هر کس که منتصب به تو شد سر به راه شد

اصلا حجاب زیر سر چادر تو بود

.

وقتی در آسمان خدایی بدون شک

زینب در آن میان قمر چادر تو بود

.

تو قبل مریم آمده‌ ای مادر بهشت

پس این همه حیا اثر چادر تو بود

.

یک شب چهل یهود مسلمان تو شدند

این هم نشانه ی دگر چادر تو بود

.

نور تو مکه را مَثَل کوه نور کرد

ابلیس را حضور تو از مکه دور کرد

.

با بودنت به یاری مردم چه حاجت است

دست قنوت خسته ی تو دست رحمت است

.

عشقت مرا به اوج سعادت رسانده است

عشقت همیشه شاه کلید سعادت است

.

من با تو و علی ، غم دنیا نمی‌ خورم

اسم علی و فاطمه رمز اجابت است

.

دست مرا بگیر و به دست علی بده

این دست‌ های رو به شما دست بیعت است

.

دستت شکست و دست علی رو به عرش ماند

افتادن تو معنی اصل ولایت است

.

یک کربلا مرا ببری خوب می‌ شوم

داروی درد سینه ی من یک زیارت است

.

امشب بیا و روزی من را زیاد کن

امشب مرا مقابل شش گوشه یاد کن

.

.

.

مهدی نظری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *