شدی کریم که سائل تو را صدا بزند به جای این که قدم با بخیل ها بزند . کلیم طور تو هر کس نشد امام کریم نمی شود برود حرف با خدا بزند . امام ؛ زاده شدی و امامزاده شدی که بندگیِ تو را حق به نام ما بزند . به چشم عارف و عامی همان حسن باشد کرم به جای تو خود را اگرکه جا بزند . مُسلّم است که از خلق ؛ پُشتِ پا نخورد کسی که بر همه غیر از تو پُشتِ پا بزند . خُدای ؛ نگذرد از آنکه خنجر مسموم به پای حضرتت از عمد ؛ بی هوا بزند . شریک جرم جنایات جبت و طاغوت است زنی که تیر به تابوت مجتبی بزند . کفن برای تو خون گریه می کند که فقط گریز ؛ روضهی دفنت به کربلا بزند . کسی نگفت نباید به محتضر با غیظ عصازنان اگر آمد کسی عصا بزند . میان آن همه شمشیر و تیر و نیزه و سنگ چه قدر سخت قرار است دست و پا بزند . . . محمد قاسمی .
نظرات