اشعار آیینی خیمه...

^ انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 20 مرداد 1398

^ انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم

متن شعر

انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم

***

انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم
وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم

.
در این حسینیه شهدا صف کشیده اند
اینجا مقدس است که ما پا گذاشتیم

.
با وحدت عقیده به کثرت رسیده ایم
اینجا به جای واژه ی ” من ” ، ” ما ” گذاشتیم

.
شور و شعور ناب حسینی خویش را
در خیمه ی عزا به تماشا گذاشتیم

.
زانو زدیم اگرچه در این روضه ها ولی
دل را میان کرببلا جا گذاشتیم

.
” سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است “
ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم

.
” باز این چه رستخیز عظیم است ” در حرم
گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم

.

امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است
حتی خود حسین پریشان مسلم است

.

دلداده ای به خاطر دلدار می رود
” پیک امام ” و ” محرم اسرار ” می رود

.
ترسی در او ز فتنه ی ابن زیاد نیست
با غیرت و شکوه علی وار می رود

.
او نیز شیر بیشه ای از نسل هاشمی ست
تا قلب فتنه ” مسلم کرار ” می رود

.
در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری ست
با شوکت و جلال علمدار می رود

.
مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین
آن میثمی که خود به سر دار می رود

.
کوچه به کوچه شهر دو صد گونه فرقه را
در جستجوی یار فداکار می رود

.
مثل عموش خسته از اوضاع روزگار
مثل عموش دست به دیوار می رود

.
بر دختران آل علی گریه می کند
هر ساعتی که بر سر بازار می رود

.
مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش
کوفی سراغ درهم و دینار می رود

.
خولی سراغ کعب نی و تازیانه و …
اشعث سراغ نیزه ی بسیار می رود

.
تیر سه شعبه ی دگری می کند شکار
بازار کوفه حرمله هر بار می رود

.
دارد سنان به شهر برای خریدنِ
سرنیزه ای شبیه به مسمار می رود

.

با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت
بالای بام دارالاماره زبان گرفت

.

جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست
بر ظلم های کوفه توان نظاره نیست

.
از این به بعد ماه تمام حمیده باش
وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست

.
اول شهید راه توام ، راضی ام حسین
” در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست “

.
قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند
جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست

.
جز تازیانه بر کمر هر پیاده و …
جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست

.
این مسلخی که دور و بر کوفه دیده ام
جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست

.
اینجا کفن برای تو پیدا نمی شود
جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست

.
ارجع الی مدینه … پدر مادرم فدات
ارجع الی مدینه … مجالی دوباره نیست

.

شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین
شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین

.

.

.

علیرضا خاکساری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *