اشعار آیینی خیمه...

^ حال و هوای کوچه ، غم‌ آلود و درهم است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 شهریور 1398

^ حال و هوای کوچه ، غم‌ آلود و درهم است

متن شعر

حال و هوای کوچه ، غم‌ آلود و درهم است

پرچم به اهتزاز در آمد ، محرّم است

.

می‌ گرید آسمان و زمین ، در محرّمت

طوفانی از حماسه به پا می‌ کند غمت

.

ابلاغ می‌ کنند به یاران ، سلام تو

قد می‌ کشند باز علم‌ ها ، به نام تو

.

هر جا که نام توست ، مکان فرشته است

بر هر کتیبه‌ ای که ببینی ، نوشته است

.

” باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است “

.

باید در این حسینیه ، از خود سفر کنیم

باید در این مقام ، شبی را سحر کنیم

.

با کاروان گریه ، مسافر شدم تو را

امشب در این حسینیه زائر شدم تو را

.

تا گفتم ” اَلسلامُ عَلیکُم ” دلم شکست

نام حسین ، بند دلم را ، ز هم گسست

.

دیدم که ابرهای جهان ، گریه می‌ کنند

در ماتمت زمین و زمان ، گریه می‌ کنند

.

دیدم ” عزای اشرف اولاد آدم است “

دیدم ” سر ملائکه بر زانوی غم است “

.

رفتم که شرح عصمت ” ثارُ اللَّهی ” کنم

چیزی نمانده بود که قالب تهی کنم

.

خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود

تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود

.

ای تشنه‌ کام ! بود و نبود تو را چه شد ؟

سقّایِ یاس‌ های کبودِ تو را چه شد ؟

.

بر اوج نیزه‌ ها ، کلمات تو جاری است

این قصّه ، قصّه ی تبر و استواری است

.

ای اسم اعظمت به زبانم ، عَلَی الدَّوام

ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام

.

آیین من تویی ، که تویی دین راستین

بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَلبِیَ الحَزین

.

آن بحر پر خروش ، دگر بی‌ خروش بود

خورشید تکّه تکّه ی زینب ، خموش بود

.

.

.

عباس شاه زیدی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *