اشعار آیینی خیمه...

دلم گرفت مرا که قلم گرفت عمو

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 تیر 1400

دلم گرفت مرا که قلم گرفت عمو

متن شعر

دلم گرفت مرا که قلم گرفت عمو

***

دلم گرفت مرا که قلم گرفت عمو

گمان کنم که مرا دست کم گرفت عمو 

.
برای آن که مرا لحظه ای رها نکند 

زمان رفتن از عمه قسم گرفت عمو 

.
فقط به خیمه منم شیر خواره هم رفته

ولی مسیر مرا از حرم گرفت عمو 

.
شب وداع به من گفت خیمه ها با تو

به گریه بوسه ای از صورتم گرفت عمو

.
شلوغ شد دم گودال ناگهان دیدم 

ز روی اسب زمین خورد و غم گرفت عمو

.

صدا زدم که کمی نیزه را معطل کن 

به قتلگاه تو پایم تو قدم گرفت عمو 

.
که گفته است تو بی لشگری یتیم حسن

میان معرکه دستش علم گرفت عمو 

.
در آن شلوغی مقتل همین که دیدم شمر 

به روی سینه نشسته دلم گرفت عمو 

.
ضریح من حسنی است لشگر کوفه 

چه سهمی از بدن کوچکم گرفت 

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *