اشعار آیینی خیمه...

داغ مدینه دلتو گرفته

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 شهریور 1398

داغ مدینه دلتو گرفته

متن شعر

داغ مدینه دلتو گرفته

***

داغ مدینه دلتو گرفته

پهلوی این نیزه به تو گرفته

.

نمیشه وایسم و تماشا کنم

دست سیاه کاکلتو گرفته

.

گفتی حسن همین برای تو بد شد

هر چی که شد سر همین حسد شد

.

زنده بودی هنوز ولی بمیرم

مرکب اومد از رو تن تو رد شد

.

نبینه مادرت

این رد خنجرو رو حنجرت

باید چیکار کنم

با جای نعل روی پیکرت

.

پا می کشی زمین

نبینه مادرت

.

گلم چقد خوش قد و بالاشدی

رفتی توی لشکر و تنها شدی

.

چی شد تو اون شلوغیا که آخه

یه ساعت هم قد سقا شدی

.

با پر سوخته پر زدی عزیزم

میشه جوابمو بدی عزیزم

.

چیکار کنم که پیش چشم تارم

مثل عسل کِش اومدی عزیزم

.

امانت حسن

چی اومده به روزت عشق من

.

شبیه مادرم

یه کوچه وا شد و تو رو زدن

.

نفس نمی کشی

امانت حسن

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *