اشعار آیینی خیمه...

^ در میان جمعم اما باز غربت می کشم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 آبان 1398

^ در میان جمعم اما باز غربت می کشم

متن شعر

در میان جمعم اما باز غربت می کشم

***

در میان جمعم اما باز غربت می کشم

جرم من این است که بار محبت می کشم

.

من همین در کنج عزلت آخرش می بینمت

دودمان هجر را بعدش به عزلت می کشم

.

من به جرم عاشقى هر شب ملامت می شوم

من به جرم عاشقى هر شب ملالت می کشم

.

با محبت می کشى و با محبت می کشى

هر چه دارم می کشم از این محبت می کشم

.

هم می آیم پیش تو هم پیش تو می آورم

هم عبادت می کنم هم به عبادت می کشم

.

هر چه ام ، دارم درِ این خانه خدمت می کنم

هر که ام ، دارم درِ این خانه زحمت می کشم

.

گریه کن های تو آقایند ، آقاى منند

خاک پاشان را به دیده عین تربت می کشم

.

یک دلى بشکن ز من تا گریه ی سیرى کنم

ورنه بعد روضه ات تا صبح حسرت می کشم

.

آبرویم را بگیر و گریه هایم را نگیر …

گریه ام وقتى نمی گیرد خجالت می کشم

.

سَمت روضه آمدن طى طریقت کردن است

وقت مردن هم خودم را سمت هیئت می کشم

.

تا که من یک روز در هفته بیایم پیش تو

جان زهرا مادرت شش روز منت می کشم

.

بچه هایم را بگیر و بچه هایت را بده

با تو دور بچه هاى خویش را خط می کشم

.

.

.

علی اکبر لطیفیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *