اشعار آیینی خیمه...

^ قلب غریب همسفرت درد می کند

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 آذر 1399

^ قلب غریب همسفرت درد می کند

متن شعر

 قلب غریب همسفرت درد می کند

***

 قلب غریب همسفرت درد می کند
این روزها که بال و پرت درد می کند
.
ریحانه پیش پای علی کم بلند شو
پهلوی مانده بین درت درد می کند
.
اصلاً تکان نخور که به یک جا به جایی ات
جسم نحیف و مختصرت درد می کند
.
این دستمال بسته به پیشانی تو چیست ؟
معلوم می شود که سرت درد می کند
.
دیدم خودم به چشم خودم بارهای بار
جارو که می کشی کمرت درد می کند
.
بس است درد بازو و پهلو و سینه ات
گریه نکن که چشم ترت درد می کند
.
سیلی زدند بر تو ولی بس که غیرتی است
انگار صورت پسرت درد می کند

.

.

.

مهدی صفی یاری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *