اشعار آیینی خیمه...

رسیده از راه شبای عشق و جنون

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 19 آبان 1398

رسیده از راه شبای عشق و جنون

متن شعر

رسیده از راه شبای عشق و جنون

***

رسیده از راه شبای عشق و جنون
رسیده از راه ماه شور و ماه خون
رسیده از راه مادری قامت کمون

.
به لطف زهرا رسیدم به خیمه گاه
به لطف زهرا آمدم بزم عزا
به لطف زهرا جونم را میدم به پات

.

هلال ماه عاشقی رسید
دوباره دل به آرزوش رسید

.
فاطمه دست ما رو هم گرفت
میون روضه های تو کشید

.
السلام علی سید الشهدا
.

محرم اومد بی قراره مادرت
محرم اومد اومدم به محضرت
محرم اومد پریشونه خواهرت
.

اباعبدالله سایه ی روی سرم
اباعبدالله ای امید آخرم
اباعبدالله ای امید آخرم

.

تو دعوتم کردی که اومدم

خیلی بدم نکردی باز ردم

.

خودت می دونی که همیشه من

سنگ تو رو به سینه می زدم

.

السلام علی سید الشهدا

.

خدا می دونه شور شیرین منی

خدا می دونه یار دیرین منی

خدا می دونه دین و آیین منی

.

می میرم بی تو تویی عشق ازلی

می میرم بی تو به خداوند جلی

می میرم بی تو یا حسین بن علی

.

باز اومدم از صدقه سرت

تا که بشم غلام و نوکرت

.

من اومدم تا که یه بار دیگه

بیعت کنم با تو و خواهرت

.

السلام علی سید الشهدا

.

مسیر روضه باز به سمت گودال رفت
حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت

.

به سر زنان زینب کنار مقتل گفت
از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت

.

خستگی از بدنت می ریزه
داره نیزه ز تنت می ریزه

.
مگه چی گفتی عدو سنگت زد
داره خون از دهنت می ریزه

.

وای من وای من ای حسین

.

دل بی تابم دریایی از درده

حاجت یک سالم شده برآورده

.

بازم شدم دعوت به بزم عشاقت

پیرهن مشکی زارا تنم کرده

.

ابر بارون شدم و می بارم

خودمو به دست تو می سپرم

.

باز مث قدیم بهم ثابت شد

که دوستم داری و دوستت دارم

.

سر و سامان منی حسین 

به خدا جان منی حسین

.

روضه کجا و این نوکر آلوده

همیشه لطف تو شامل من بوده

.

این دنیا و اون دنیا نداره واللهِ

نوکریِ خونه ت واسم دو سر سوده !
.
من به خوبی تو عادت دارم
دستمو بگیر که حاجت دارم

.
رد نکن منو از این در آقا
من به مادرت ارادت دارم

سر و سامان منی حسین 

به خدا جان منی حسین

.
دوباره با اشک و با ناله و افسوس
خیمه زدم واست به اذن شاه طوس

.
همین شب اول بهم بده قولی
که اربعین بازم بیام پیشت پابوس
.
حرمت حال و هوایی داره
این شبا برو بیایی داره

.
اونایی که اومدن می دونن
کربلا عجب صفایی داره
.

سر و سامان منی حسین 

به خدا جان منی حسین

.
تو پادشاهی و سَروَرمی ارباب
از بچگی یار و یاورمی ارباب

.
شامل حالم بوده از ازل لطفت
تو مهربون تر از مادرمی ارباب

.

باز دلم به سوی دلبر رفته
روز اولی تا آخر رفته

.
دستم و گرفتی و فهمیدم
کَرَم تو به برادر رفته

.

سر و سامان منی حسن

به خدا جان منی حسن

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *