با رفتنت خالی مکن دور و برم را
***
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو
در خاک بگذارند نیم دیگرم را
.
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را
.
باور نمی کردم که روزی پیش چشمم
از پا بیندازد غلافی همسرم را
.
تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم
حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
.
هر شب حسن در خواب می گوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
.
دیروز اگر در پیش طفلانم حرم سوخت
فردا بسوزانند با طفلان حرم را
.
از کربلا دیشب صدایی را شنیدم
انگار طفلی گفت عمه معجرم را …
.
.
.
محسن عرب خالقی
.
نظرات