اشعار آیینی خیمه...

بی‌ تابی نکن فدای چشمات

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 13 بهمن 1398

بی‌ تابی نکن فدای چشمات

متن شعر

بی‌ تابی نکن فدای چشمات

***

بی‌ تابی نکن فدای چشمات
دستم رو بگیر بازم تو دستات

ای درد و بلات به جون زهرات

.
چه بی قراری

سر روی زانوت میذاری

.
بعد من یاری نداری

غصه نخور خدا رو داری

.
برا تو گریونم برا تو می میرم
علی حلالم کن دیگه دارم میرم

.

گفتی که ببین تاریکه خونه
گفتم که خدا کنارمونه
هر چی که خدا بخواد همونه

.
یادت بمونه تابوتم رو مخفیانه
از خونه ببر شبونه

به اون مزار بی نشونه

.
دل من خسته برا دلت خونه
خدا خودش با من براتو گریونه

.
برا تو گریونم برا تو می میرم
علی حلالم کن دیگه دارم میرم

.

وقتی می چکه اشک های مردم
عالم می سوزه از آه سردم
من رفتنی ام ای دورت بگردم

.
نمونده راهی

می بینم که بی پناهی

.
غرق درد و اشک و آهی

من بمیرم برات الهی

.
به خدا بد تا کرد این روزگار با تو
ملائکه تا عرش می برن اشکاتو

.
برا تو گریونم برا تو می میرم
علی حلالم کن دیگه دارم میرم

.

تو زنده بمون تو این شب سخت
پیش یتیمام تا این که هر وقت
قسمت شه برن به خونه ی بخت

.
بمون و جای من

حسنو دوماد کن

.
تو شب دومادیش

از مادرش یاد کن

.
امشب تو سکوت چشا می باره
زینب که برات کفن میاره
میدونه حسین کفن نداره

.
ازم شنیده اشک از گونه هاش چکیده
سر عشق سر بریده راز تن به خون تپیده

.
عطش عاشوراس دلیل این ناله
قرار بعدی مون کنار گوداله

.

مادر میزنه صدا بنیّ 

ای کشته ی تشنه یا بنیّ

ای کشته ی گریه ها بنیّ

.

غریب مادر 

زیر دست و پای لشگر 

.

زیر ضربه های خنجر

جون میدی پیش چشم خواهر

.

خون تو می جوشه تو دل آل الله

 یا عزیز الزهرا یا ابی عبدالله

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *