اشعار آیینی خیمه...

^ ماه رجب در پای سفره ازدحام است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 اسفند 1398

^ ماه رجب در پای سفره ازدحام است

متن شعر

ماه رجب در پای سفره ازدحام است

***

ماه رجب در پای سفره ازدحام است
چون سفره دارش اسوه ی اهل کرام است

.

تبریک ما را بر ابوطالب رسانید
آن عاشقی که احترامش مستدام است

.

بنت اسد فهماند بر اهل دو عالم
مولود کعبه ، برکت بیت الحرام است

.

در هر فراز و هر فرود و هر بلایی
با مرتضی ، احمد از این پس هم کلام است

.

در عرش ، مسجود ملائک شد همان که
روی زمین بر زخم ایتام ، التیام است

.

آمد علی و قبله ی اهل یقین شد
بابای ما ، حیدر امیرالمؤمنین شد

.

ماییم و بحر رحمت موّاج حیدر
اهل کرم هستند هاج و واج حیدر

.

پیغمبران در سیر قرب خود به الله
بودند در هر مرحله محتاج حیدر

.

دائم به طوف کعبه ی عشق و ولایش
مَستند با ذکر علی ، حجاج حیدر

.

نعلینِ پُر وصله به پایش در کنارِ …
تکه حصیری بود تخت و تاج حیدر

.

معراج احمد گرچه در هفت آسمان بود
بوده کنار فاطمه ، معراج حیدر

.

حبش برای هر عمل ، شرط قبول است
بالاترین وصف علی ، زوج البتول است

.

سوگند بر بیت الحرام و بر شکافش
کفر است هر راهی که باشد بر خلافش

.

سینه برایش چاک داده حق تعالی
تا که بگوید هست کعبه در طوافش

.

این حرف آغازینِ شأنِ قنبر اوست
آن قله که عمری است نامیدند ” قافش “

.

زهد علی را هیچ مخلوقی نفهمید
حتی عبای وصله دار و پشم بافش

.

شیران خون ریز عرب در بین میدان
انکار می کردند خود را در مصافش

.

رو کرد در هر معرکه ، دست دغل را
انداخت از رونق علی ، لات و هبل را

.

هر عاشقی ، یک بار مهمان نجف شد
در کل عمرش مست سلطان نجف شد

.

آدم کنار نوح ، در بین ملائک
عمری است با عزت نگهبان نجف شد

.

حِصن حصین نوکران آل عصمت
در سایه سار صحن ایوان نجف شد

.

باده برای شیعیان شد حوض کوثر
ساقی علی و صحن میخانه نجف شد

.

از مادریِ فاطمه ، از رحمت او
یک عمر رزق نان ما ، نان نجف شد

.

در نیمه ی ماه رجب مست لقاییم
یا ذالکرم ، دلتنگ صحن کربلاییم

.

بنت اسد آمد ، به دستش قرص ماهش
شوق ابوطالب عیان شد با نگاهش

.

طفل میان گاهواره آیه می خواند
” قَد أفلَحَ…” می خواند با صوت إلهش

.

پیغمبر آمد سوی حیدر ، کل عالم …
تعظیم کردند آن زمان بر پیشگاهش

.

بوسه به لب های علی می زد پیمبر
قاری قرآن هست و آخر جایگاهش

.

اما حسین آن لحظه که قرآن به لب داشت
چوب و سنان می خورد بین قتلگاهش

.

تا تکه دندانش شکست و بر زمین خورد
بالای مقتل خواهرش با سر زمین خورد

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *