اشعار آیینی خیمه...

^ از حال و روزش آسمان حالی مکدر داشت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 اسفند 1398

^ از حال و روزش آسمان حالی مکدر داشت

متن شعر

از حال و روزش آسمان حالی مکدر داشت
رنگی کبود و دیده ای دلواپسش تر داشت
******
از حال و روزش آسمان حالی مکدر داشت
رنگی کبود و دیده ای دلواپسش تر داشت
او چشم هایی نافذ و قدیسه پرور داشت
.
زندان در آغوشش گرفت و نورباران شد
چون بوریایی که کسی را گرم در بر داشت
.
پایش شکست و آه زهرا رفت تا بالا
یعنی ستون عرش آن لحظه ترک بر داشت
.
با چشم نیمه بسته جان می داد ؛ یعنی که
شوق وصال دخترش را بار دیگر داشت
.
زندان به زندان مجلس روضه عوض می کرد
بر لب نوای یا حسین و وای مادر داشت
.
وقتی کبودی تنش تکثیر شد ؛ گفتند :
او هیاتی در سینه اش از داغ کوثر داشت
.
او ترجمان زخم های کوچه و در بود
بر روی جسمش بیت الاحزانی مصور داشت
.
مقتل نویسان شرح می دادند عاشورا
آهی که در بین گلو ، موسی بن جعفر داشت
.
زیر گلویش زخم شد ، اما جدا هرگز
در لحظه ی جان دادن خود سایه ی سر داشت
.
با روضه های قتلگاه جد خود ؛ جان داد
با هفتمین زخمی که جدش روی حنجر داشت
.
.
.
حجت الاسلام محسن حنیفی
.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *