اشعار آیینی خیمه...

^ وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 31 فروردین 1399

^ وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت

متن شعر

وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت

***

وقتی دلم کنار ضریح تو جا گرفت
نوری ز فیض کوثر بی انتها گرفت

.

یادم نمی رود که ز الطاف مرقدت
هر بار قلب مرده ی من هم شفا گرفت

.

شد پای بوس خاک در آستانه ات
تا از کرامت حرم تو صفا گرفت

.

از لحظه ای که وارد شهر شما شدم
فهمیده ام نگاه رئوفت مرا گرفت

.

وقتی به صحن آینه ات آمدم دلم
رنگی به روشنایی آئینه ها گرفت

.

دل آشیان گرفته در ایوان آینه
گل داده است غنچه ی گلدان آینه

.

از مرقدت شمیم مناجات می رسد
بر مقدمت توسلِ حاجات می رسد

.

وقتی كه خاكبوس حریم تو می شوم
دستم به چشمه های كرامات می رسد

.

دیگر چه احتیاج به مهتاب و آفتاب
تا نور گنبدت به سماوات می رسد

.

با بال هر فرشته که گرم طواف توست
امواج بی کران تحيّات می رسد

.

هر دم از آسمان ضریح مطهرت
عطر مزار مادر سادات می رسد

.

در بین صحن حضرت صاحب زمان بگو
یک عصر جمعه وقت ملاقات می رسد ؟

.

بانوی مهربان جهان اشفعی لنا
ای عمه ی امام زمان اشفعی لنا

.

دستت كریم و سفره ی خیرت كثیر تر
هرگز ندیده ایم ز تو دستگیر تر

.

نائل به فیض كسب مقامات می شود
در محضر تو هر كه شود سر به زیر تر

.

می گفت شاعری كه بهشت است مرقدت
نه نه ، بهشت نه ! به خدا بی نظیر تر

.

گل پوش می شود حرم آسمانی ات
با فرشی از دو بال ملائك حریر تر

.

با مقدم تو باغ بهار است هر كجا
حتی هزار مرتبه از قم كویر تر

.

نقش بهار ، در حرمت بسته می شود
گل ، مات گلعذاری گلدسته می شود

.

از نسل كوثری ، كه شد این شوره زارها
از بركت حضور شما چشمه سارها

.

در سایه ی تو جلوه ی خورشید پا گرفت

این انقلاب از تو و این افتخارها

.

صبحی اگر دمیده ، ز نور نگاه توست
رونق نداشت بی تو در اینجا ، بهارها

.

از بس سبد سبد گل ایمان چكیده است
از آسمان لطف تو بر كوچه سارها

.

بر سفره ی کرامت و فضلت نشسته اند
همواره زائران تو و همجوارها

.

این سایه را تو بر سر من مستدام كن
با جلوه های معرفتت آشنام كن

.

آسیه آمده به دیارت ز سمت نیل
یا می رسد ز عرش خدا همسر خلیل

.

از شرق و غرب عالم امكان رسیده اند
امشب به خاک بوسیتان بانوان ایل

.

یعنی عجیب نیست اگر جا گرفته اند
حتی فرشته های مقرب چو جبرئیل

.

با اشک هام آرزویی موج می زند
بانو اگر ضریح تو را بسته ام دخیل

.

چشم امید ما همه بر دست های توست
فردا كه می رسد همه جا بانگ الرحیل

.

آسوده خاطران هیاهوی محشریم
تا زائران دختر موسی بن جعفریم

.

امروز اگر برات شفاعت به دست توست
فردا ولی شفاعت جنت به دست توست

.

فرموده اند مریم آل پیمبری
معصومه ای و چادر عصمت به دست توست

.

تفسیر ” یطعمون علی حبه ” تویی
وقتی که سفره های كرامت به دست توست

.

هر شب دخیل پنجره هایت ، هزار دل
آخر كلید های اجابت به دست توست

.

پر می زند به سینه ی من شوق كربلا !
بانوی من جواز زیارت به دست توست

.

كی می شود كه بال و پرم را تو وا كنی
دل را دوباره زائر كرب و بلا كنی

.

.

.

یوسف رحیمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *