اشعار آیینی خیمه...

^ حضرت خیرالبشر پرورده ی خیر الانام

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 5 بهمن 1402

^ حضرت خیرالبشر پرورده ی خیر الانام

متن شعر

حضرت خیرالبشر پرورده ی خیر الانام

****

حضرت خیرالبشر پرورده ی خیر الانام
حضرت مولی الموالی حضرت عالی مقام
.
حضرت عین الیقین ، سر رشته ی حبل المتین
آیت الله العلی بر کل آیات عظام
.
حضرت مشکل گشا ، روح دعا و التجا
ای به هر دردی دوا ، ای زخم ها را التیام
.
حضرت صاحب سند ، بر مسند ملک ابد
صاحب دار الشفا ، دارالبقا ، دار السلام
.
حضرت نعم الامیر ای آمر اَمر کبیر
حاکم هر انقلاب و هر جهاد و هر قیام
.
حضرت سرسلسله ، بالا نشین قافله
بر سر ما سایه سار دودمانت مستدام
.
حضرت شاه نجف ، ای مالک بیت الشرف
حضرت لطف مکرر حضرت جود مدام
.
عالمی پشت سرت السابقون السابقون
زنده ام با وعده ی انا الیه الراجعون
.
دور پیشانی خود پیچیده ای اسرار را
جان عالم بر لب آمد ، باز کن دستار را
.
گنج ها می جوشد از خاک قدم هایت ولی
وصله ی نعلین تو پیچیده کرده کار را
.
روز خندق جای جن و انس عبادت کرده ای
یک تنه با ضربه ای برداشتی این بار را
.
فرق بین حق و باطل هستی و در روز حشر
تو معین می کنی آرایش حضار را
.
هفت شهر عشق را عطار دنبال تو گشت
ما هم عازم گشته ایم این راه ناهموار را
.
آسمان ها در نجف با هم تلاقی می کنند
دست حق گردانده دور گنبدت پرگار را
.
حق ز ناز شست تو فرمود ای احمد ببین
اعتبار ذوالفقار حیدر کرار را
.
وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
.
نام تو بین دل و تشویش حائل می شود
عطر تو هر جا بپیچد ، سحر باطل می شود
.
تو هزاران سال از خورشید نورانی تری
روز و شب با گردش چشم تو کامل می شود
.
آنقدر مشکل گشایی انبیا هم مثل ما
یا علی گویند وقتی کار مشکل می شود
.
دین ما دینی ست که غیر از همه احکام شرع
راه و رسم عاشقی را نیز شامل می شود
.
قبل ما گفتند و و ما هم همچنان خواهیم گفت
هر که از عشق تو شد دیوانه ، عاقل می شود
.
من برای دیدنت خود را مهیا می کنم
عاقبت هر کس به دیدار تو نائل می شود
.
وعده ی دیدار دادی ، تا قدم رنجه کنی
خاک قبر از اشک های شوق من گِل می شود
.
جان به شوق دیدن روی تو آسان می دهم
بعد مردن باز هم با دیدنت جان می دهم
.
گفته هایت در تن عالم طنین انداز ماند
هر چه که گفتی علم شد ، هر چه نگفتی راز ماند
.
ای امام هر امام ، ای چشمه سار معجزات
در میان نسل پاکت قدرت اعجاز ماند
.
خانه ای بتخانه بود و چون تو را شد زادگاه
مرکز توحید شد ، در رتبه ی ممتاز ماند
.
بوذر و عمار در چشم تو مستغرق شدند
جعفر طیّار با دست تو در پرواز ماند
.
یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد
هر که مَحرم بود در بدو همین آغاز ماند
.
چارچوب خالی خیبر شهادت می دهد
هر دری را باز کردی تا قیامت باز ماند
.
ما که گفتیم از تو اما از تو گفتن نیست این !
قبل از این وادی هزاران خواجه ی شیراز ماند
.
در بیان مختصر اسلام مطلق با علی ست
در تمام آسمان ها حک شده حق با علی ست
.
عالمان مجتهد تا عارفان خرقه پوش
منتظر هستند کِی این تاک می آید به جوش
.
طعم انگور ضریح نقره را هر کس چشید
از هراس و هول محشر هم نمی آید به هوش
.
بوسه ای بر خوشه ای از نقش انگورش زدم
حاملان عرش با هم یک صدا گفتند نوش
.
خواجه بار این امانت کار فال و قرعه نیست
بار عالم را به جز حیدر که می گیرد به دوش ؟!
.
مستم و از شعر هایم مِی تراوش می کند
گر بمیرم هم زبان من نخواهد شد خموش
.
ساقی ما سهم هر کس را به قدرش می دهد
سهم قلب و سهم دست و سهم چشم و سهم گوش
.
هر کسی در جایگاه خویش او را دیده است
هم در اوج عرش ، هم در حجره ی خرما فروش
.
روزی از بیت علی پیدا و پنهان می خورد
عالم از دست امیر المومنین نان می خورد
.
سایه ایم اما میان نور پنهان می شویم
تو تلألو می کنی و ما فروزان می شویم
.
بوی ایوان نجف ما را دگرگون می کند
بی اراده ذره ای در دست طوفان می شویم
.
تا غبار سرد دنیا می نشیند روی دل
جذبه ات می آید و از نو مسلمان می شویم
.
عشق یعنی هر چه جانان خواست ، جانا ، جان بخواه
می پسندی آن چه را ، جانان ما ، آن می شویم
.
تا قیامت هر کجا حرف از فدایی های توست
لشکر اعزامی ات از خاک ایران می شویم
.
قلعه ی عشق است هر جا خاک فرزندان توست
با هزاران حلقه دور قلعه دژبان می شویم
.
دست ما بادا الی مادام بر دامان تو
جد و آباد و عیال و اهل ما قربان تو
.

.

.
1396-1-21
.

.

.

محمد صمیمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *