اشعار آیینی خیمه...

انگور گریه کرد برایت شراب شد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 مهر 1399

انگور گریه کرد برایت شراب شد

متن شعر

انگور گریه کرد برایت شراب شد

***

انگور گریه کرد برایت شراب شد
گلبرگ گریه کرد ز داغت گلاب شد

.
خاک سیه به شوق لبت آفتاب شد
خورشید زیر پای غلامت تراب شد

.

اصلا تو کیستی که چنین کار می کنی
ما را به دام گریه گرفتار می کنی

.

باران به پای گریه کنانت نمی رسد
دریا به موج سینه زنانت نمی رسد

.

بیچاره آن گدا که به نانت نمی رسد
کون و مکان به تیر و کمانت نمی رسد

.

تیر غم تو چلّه نشین کمان ما

ای تربت تو کاسه ی شیرین بیان ما

.

از عطر سیب سرخ تو خوش عطر و بو شدم
دنبال باده بودم و صاحب سبو شدم

.
من زیر دست و بال خودت زیر و رو شدم
دور و بر تو گشتم و با آبرو شدم

.
داری برای من پدری می کنی حسین
کِی سوی این گدا نظری می کنی حسین

.

من پای بیرق تو خودم را شناختم
من با برادر تو کرم را شناختم

.
من اربعین مسیر حرم را شناختم
از لحظه ای که من پدرم را شناختم

.

گفتش پسر به سینه بزن از غم حسین
کاری بکن برای غم و ماتم حسین

.

اما حلال کن که به کارت نیامدم
آخر به کار ایل و تبارت نیامدم

.
با پای دل به سمت مزارت نیامدم
با مادرم اگر به زیارت نیامدم

.

اما دلم همیشه برای تو می تپید
قلبم به عشق کرببلای تو می تپید

.

بیرون مکن مرا که گرفتار می شوم
بیرون کنی به فاطمه بیکار می شوم

.
دیوارم و سر خودم آوار می شوم
من با اصول عشق تو دین دار می شوم

.

تا اربعین مرا تحمّل بکن حسین
خرج مرا دوباره تقبّل بکن حسین

.

شاید میان صحن تو من هم عوض شدم
من پای روضه های تو کم کم عوض شدم

.
با گریه زیر سایه ی پرچم عوض شدم
با روضه ی لهوف و مقرّم عوض شدم

.

صلّی علیک زینب تو می کشد مرا
این روضه های هر شب تو می کشد مرا

.

ای کشته ی حسادت دنیا حسین من
ای تشنه مانده در لب دریا حسین من

.
مانده تن تو گوشه ی صحرا حسین من
آتش گرفت خیمه ی زن ها ، حسین من

.

کم دست و پا بزن که صدایت نمی رسد
دست کسی به خاک عبایت نمی رسد

.

.

.

محمدصادق باقی زاده

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *