یه دختر سه ساله ته نازشه
***
یه دختر سه ساله ته نازشه
تا که چادرش تازه اندازه شه
.
حالا فکر کن این چادر آتیش گرفت
با هر شعله داغ دلش تازه شه
.
میان شعله های افروخته
چادر یک فاطمه باز سوخته
.
کربلا میگن که یه دشته
دشت که پس کوچه نداره
.
این دست گرفتن روی پهلو
معنی برا بچه نداره
.
دیروز کوچه امروز بازار
فردا اما میرسه منتقمت ای یار
العجل یا حجت الله العجل بقیه الله
.
دوشنبه ست همه روزای دخترش
کسی که زدن سیلی به مادرش
.
دوشنبه ترین جمعه کشتن تو رو
دوشنبه ام می کشن منو آخرش
.
رو زخمای عمه نمک خورده
بنای ظلمه از فدک خورده
.
چون نوه ی فاطمه بودم
گوش و گوشواره مو بردن
.
فقیرا و یتیمای شهر
سهم افطارمو بردن
.
معجر خاکی چادر پاره
صورت زخمی میرسه روضه به گوشواره
.
العجل یا حجت الله العجل بقیه الله
.
چقد زود شدم من مثل مادرت
سرم هم شکسته شبیه سرت
.
تو گفتی گوشواره مو می برن
ولی صحبتی نبود از انگشترت
.
توی سه روز سه ساله هم پیر شد
بابا منو ببر دیگه دیر شد
.
عطش هنوز روی لبامه
اینجا هم قحطی آبه
.
برای تو ام ابیهام
بیت الاحزانه خرابه
.
موهام می سوخت چشمام تاره
من رو می زد لکنتم که جای خود داره
.
العجل یا حجت الله العجل بقیه الله
.
.
.
نظرات