اشعار آیینی خیمه...

از خودی بگذر که اینجا کربلاست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 مهر 1399

از خودی بگذر که اینجا کربلاست

متن شعر

از خودی بگذر که اینجا کربلاست

***

از خودی بگذر که اینجا کربلاست

آخر پیری شروع ماجراست

.

پیر ما مست شرابی دیگر است

هر که اینجا تشنه تر دریاتر است

.

اینکه تیغش مثل ابرویش کج است

پیر میدان مسلم ابن عوسجه است

.

مثل شیری حی و حاضر آمده است

با حبیب ابن مظاهر آمده است

.

آمدند اسب شرف را زین کنند

تا محاسن را ز خون رنگین کنند

.

یک نفس از کوفه با هم آمدند

هشتم ماه محرم آمدند

.

دل به سالار شهیدان بسته اند

به شهادت عهد و پیمان بسته اند

.

این یکی در رزم از او پیش تر

آن یک از آن با شهادت خویش تر

.

هر که با عشق حسینی پیر شد

شهرتش خورشید عالم گیر شد

.

عاشقی پیران سر هم عار نیست

عشق با پیر و جوانش کار نیست

.

خاطرت تا روز محشر شاد باد

آی مسلم خانه ات آباد باد

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *