اشعار آیینی خیمه...

تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 دی 1399

تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد

متن شعر

تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد

***

تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد
آه فراق ، آینه ام را نمور کرد
.
جز ” اشک ” چیست چاره ی یوسف‌ ندیده ها !
یعقوب چشم های مرا گریه کور کرد
‌.
بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد
ما را گناهکاری مان از تو دور کرد
.
یک بار هم گناه مرا روی من بیار
آخر خدا چقدر شما را صبور کرد
.
در راه دوست هرچه هزینه دهی ..، کم است
اصلاً به پای یار نباید قصور کرد
.
تمرین ” سوختن ” به تماشا نمی شود
باید میان شعله همین را مرور کرد
.
مست از شراب عشق به آغوش شمع تاخت
پروانه سوخت ..، میکده را غرق نور کرد
.
گاهی صلاح طفل به تنبیه والد است
باید به سر به راه شدن گاه زور کرد
.
دست از ” تعلّقات ” بکش .. ، ” وصل ” را بگیر
رودی به ” بحر ” ریخت که از ” شِن ” عبور کرد
.
شرط ورود وادی حق .. ، پابرهنگی است
باید کلیم‌ وار عزیمت به طور کرد
.
هجران بس است ای پسر فاطمه .. ، بیا
شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد !
.
ما را به حق روضه ی ” زهرا “.. ، درست کن
حوریّه ای که در دل آتش ظهور کرد
.
آئینه ی زلال نبی پشت در شکست
این شیشه را چگونه علی جمع و جور کرد !؟
.
.
.
شاعر : بردیا محمدی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *