اشعار آیینی خیمه...

^ از کشته‌ اش هم بترسید ، این مرد پایان ‏ندارد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 دی 1399

^ از کشته‌ اش هم بترسید ، این مرد پایان ‏ندارد

متن شعر

از کشته‌ اش هم بترسید ، این مرد پایان ‏ندارد

***

از کشته‌ اش هم بترسید ، این مرد پایان ‏ندارد

مُلکی که او دارد امروز ، حتی سلیمان ندارد

.

دل‌های ما مُلک او شد ، جان‌ های ما ‏سرزمینش

این سرزمین بهار است ، اینجا زمستان ‏ندارد

.

ما التیام از که جوییم ؟ ما از که مرهم ‏بخواهیم ؟

جز روضه ی فاطمیه ، این درد درمان ندارد …

.

‏صدها سلیمانی اینجا ، می‌ جوشد از خون ‏پاکت

دشمن چرا فکر کرده ‌ست خون تو تاوان ‏ندارد ؟

.

ما غرق خشمیم و کینه ، آتشفشان ‌های ‏دردیم

ایمن نباشد از این خشم ، هر کس که ایمان ‏ندارد

.

خون ابومهدی امروز آمیخت با خون ‏سردار

یعنی که اسلام اصل است ، بغداد و تهران ‏ندارد

.

.

.

ریحانه کاردانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *