اشعار آیینی خیمه...

وسط شعله ی کینه ی حسودا

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 11 دی 1399

وسط شعله ی کینه ی حسودا

متن شعر

وسط شعله ی کینه ی حسودا

****

وسط شعله ی کینه ی حسودا
بین تاریکی ناتموم دودا
صورت مادرم کبود شد کبود ؛ آه

.
اثر شعله ها رو پر چادره
دود بالا بره نفسش می بُره

ای خدا ضربه ها ضربه ها به کجا می خوره

.
آی آتیش ، سمت مسمار نرو
ای در ، سوی دیوار نرو
ای میخ ، کلنجار نرو

.
عمر خورشید این خونه بی فروغ بود
سر ظهری چقدر خونه مون شلوغ بود

کاشکی اون ضربه ی به پهلو دروغ بود

.
دست به پهلو گرفت، آروم آروم نشست
بابا فهمید چی شد ، دیگه چشماشو بست
بین دیوار و در عاقبت ، بار شیشه شکست

.
این قصه ، اون که می دونیه
خونه ، رو به ویرونیه
دیوار ، چرا خونیه ؟
***

نام خود را خصم داغ ننگ زد

دید بار شیشه دارم سنگ زد

***

آی آتیش ، سمت مسمار نرو
ای در ، سوی دیوار نرو
ای میخ ، کلنجار نرو

***

سنگ ، کاری را که با آئینه کرد
میخ در ، آن کار را با سینه کرد

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *