اشعار آیینی خیمه...

دستمو رها نکنیا بعلی بعلی بعلی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 12 دی 1399

دستمو رها نکنیا بعلی بعلی بعلی

متن شعر

دستمو رها نکنیا بعلی بعلی بعلی

***

دستمو رها نکنیا بعلی بعلی بعلی

سفره مو جدا نکنیا بعلی بعلی بعلی

.

تنها سرپناه منیا مادر مادر مادر

ما رو کربلا ببریا مادر مادر مادر

.

دست رد به من نزنیا مادر مادر مادر

مادر امام حسنیا مادر مادر مادر

.

می شنوی صدا حسنتو مادر مادر مادر

می دیدم که می زدنت و مادر مادر مادر

.

هیچ کی نیستش عین من و تو مادر مادر مادر

این یه رازه بین من و تو مادر مادر مادر

.

چادرت رو خاک کشیده شد مادر مادر مادر

رنگ و روم چقدر پریده شد مادر مادر مادر

.

من شدم عصای مادرم کوچه کوچه کوچه

کاش نیفته دیگه گذرم کوچه کوچه کوچه

.

انتهای کوچه میرسه گودال گودال گودال

بین قتلگاه بدنیه پامال پامال پامال

.

قتلگاه و دور و بر تو ای وای ای وای ای وای 

دست به دست می گرده سر تو ای وای ای وای ای وای 

.

ای خدا ببین چه خبره گودال گودال گودال

نیزه ها برا یه نفره گودال گودال گودال

.

بین مقتله یه مادر بی حال بی حال بی حال

پیرمردا با عصا میرن گودال گودال گودال

.

دستمو رها نکنیا بعلی بعلی بعلی

سفره مو جدا نکنیا بعلی بعلی بعلی

.

تنها سرپناه منیا مادر مادر مادر

ما رو کربلا ببریا مادر مادر مادر

.

.

.

شاعر : سجاد محمدی – امیرحسین الفت

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *