من از این زندگی رودست خوردم
****
من از این زندگی رودست خوردم
دلم رو تا ته بن بست بردم
.
ولی هر جوری بود اومدم اینجا
بقیه شو دیگه به تو سپردم
.
اومدم بگم منو نکنه رها کنی
همه با هم اومدیم نکنه سوا کنی
.
وقتی گریه می کنم نزدیکتم آقا
بخشش از بزرگ تره ؛ کوچیکتم آقا
.
اومدم بگم منو نکنه رها کنی
همه با هم اومدیم نکنه سوا کنی
به من تو روضه مادر شیر می داد
غمت آرامش خواب شبم بود
.
من اسم خودمو بلد نبودم
ولی اسمت همیشه رو لبم بود
.
بدی مو به روم نیار نذار آبروم بره
زده مادرم حسین به تو زلفمو گره
.
من از این سیاهی ها دست برنمی دارم
دستمو رها نکن خیلی گرفتارم
.
اومدم بگم منو نکنه رها کنی
همه با هم اومدیم نکنه سوا کنی
.
شنیدم روی خاک افتاده بودی
پیش زینب سر تو رو بریدن
.
یه عمره با شنیدن گریه کردم
شنیدن کی بود مانند دیدن
.
مادرت نشسته بود توی قتلگاه تنگ
می زدن تو رو همه با عصا و تیر و سنگ
.
اونقده غریب شدی خنجر کشیدن روت
کربلا مدینه شد با زخم رو پهلوت
.
.
.
نظرات