اشعار آیینی خیمه...

نیزه را سرور من بستر راحت کردی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 25 اسفند 1399

نیزه را سرور من بستر راحت کردی

متن شعر

نیزه را سرور من بستر راحت کردی

***

نیزه را سرور من بستر راحت کردی
شام را غلغله ی صبح قیامت کردی

.
بر لب تشنه ‌ات آن روز حکایت می ‌کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی

.

حسین وای وای وای 

.
عقل می ‌خواست بمانی به حرم ، اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه ، اجابت کردی

.
بانگ لبیک که حجاج به لب می ‌آرند
آیه ‌هایی است که بر نیزه تلاوت کردی

.
اکبر و قاسم و عباس کجایند ، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی ؟

.

حسین وای وای وای 

.
چیست در تو ؟ همه امروز تو را می ‌جویند
ای تن بی سر سرور چه قیامت کردی

.
باز من ماندم و صد کوفه غریبی ، هیهات !
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *