اشعار آیینی خیمه...

^ گنج مخزون که خدا داشت ، گدا هم دارد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 اردیبهشت 1400

^ گنج مخزون که خدا داشت ، گدا هم دارد

متن شعر

گنج مخزون که خدا داشت ، گدا هم دارد

***

گنج مخزون که خدا داشت ، گدا هم دارد
این گدا فاطمه دارد که خدا هم دارد

.

بی جهت خالق ما خالق حیدر نشده
نظری داشت به سلمان که به ما هم دارد

.

بدم اما نروم بی علی اصلاً به بهشت
ته بازار نجف بی سر و پا هم دارد

.

جای این طفل‌ گنهکار ، علی شرمنده است
چه مرامی ! طرف کار مرا هم دارد

.

طبل رسوایی من خورده که شب آمده ام
بنده ی پست ، کمی شرم و حیا هم دارد

.

کسی اندازه ی من ظلم نکرده به خودش
وای از آن کس که بدی این همه با هم دارد

.

نزنیدم ! ز در میکده بیرون نبرید
مست ، مست است دگر ! جرم و خطا هم دارد

.

شهر ما شهر گناه است ولی وقت سحر
کوچه در کوچه ، مناجات و دعا هم دارد

.

بغلم کرده خدائی که خدای حسن است
صد برابر عوض اخم ، عطا هم دارد

.

لقمه ی سفره ی ما هدیه ی همسایه ی ماست
سفره ی هر شب ما بوی رضا هم دارد

.

دهن روزه قسم خوردم و گفتم به حسین
لبِ تشنه عطش کربلا هم دارد

.

به مریض حرمش تربت اعلا برسان
تربت اصل ، شراب است شفا هم دارد

.

مادری گفت ؛ خدا اصغر من تشنه لب است
چه فراتی است که خشک است و صدا هم دارد

.

خبر پارگی مشک رسیده به حرم
به ربابی که تنش رخت عزا هم دارد

.

ضرب این تیر سه شعبه ، سه نفر می خواهد
نه چنین حنجره که تنگی جا هم دارد

.

.

.

رضا دین پرور

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *