اشعار آیینی خیمه...

^ آلوده دامانم ، در این که اختلافی نیست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 19 اردیبهشت 1400

^ آلوده دامانم ، در این که اختلافی نیست

متن شعر

آلوده دامانم ، در این که اختلافی نیست

***

آلوده دامانم ، در این که اختلافی نیست
اقرار دارم ، حاجتی بر موشکافی نیست

.
چیزی ندارم ، دست خالی آمدم پیشت
در دست های خالی ام حتی کلافی نیست

.
یک بار شد توبه کنم مردانه برگردم ؟
شرمنده ام که توبه ام چون بُشر حافی نیست
.
هرچه بدی کردم ، فقط خوبی جوابم شد
رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست
.
گیرم که بخشیدی مرا ، حرفی بزن یا رب
چیزی بگو ، بخشیدنِ تنها که کافی نیست
.
سرچشمه ی توحید امیرالمؤمنین باشد
این است عیناً باورم ، حرف گزافی نیست
.
تا نور راهم از نجف هست و از ایوانش
راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست
.
گفته می آید وقت مرگ و در کنارم هست
حق است حیدر ، وعده هایش را خلافی نیست
.
لعنت به ابن ملجم نامرد ، در محراب …
طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست
.
درد علی اما ، شکاف سینه ی زهراست
زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست
.
یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را
یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست
.
دور سر حیدر چنان پروانه می چرخید
آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست ؟!
.
بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می دوخت
سهم حسینش جز لباس دست بافی نیست
.
ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می فهمید
پیراهنی که در تنش مانده ، اضافی نیست

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *